
عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد / عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
از دولت محزونان وز همت مجنونان / آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا
ای مطرب صاحبدل در زیر مکن منزل / کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا
درویش فریدون شد هم کیسه قارون شد / هم کاسه سلطان شد تا باد چنین بادا
آن باد هوا را بین ز افسون لب شیرین / با نای در افغان شد تا باد چنین بادا
فرعون بدان سختی با آن همه بد بختی / نک موسی عمران شد تا باد چنین بادا
آن گرگ بدان زشتی با جهل و فرامشتی / نک یوسف کنعان شد تا باد چنین بادا
غم رفت و فتوح آمد شب رفت و صبوح آمد / خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا / کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد / باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی / غم خواره یاران شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش / عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
آن ماه چو تابان شد کونین گلستان شد / اشخاص همه جان شد تا باد چنین بادا
(مولانا)
+ نوشته شده در سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت توسط محمد مهدی عظیمی قادیکلایی
|